یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

میوه تابستانی من

:سلام گیلاس کوچولوی شیرینم. منو ببخش که این روزها این قدر درگیر کار و خونه هستم و در حال بدو بدو که نتونستم برات بنویسم. هرچند برات یک سری نوشتم که شاید بذارمشون تو صفحه. اول از همه از احساسات این روزها بگم که چقدر دل تنگت میشم و چه حس بدی از مادری خودم دارم. حس می کنم لحظات می گذرن و من اونقدر که باید ترا بغل نکردم ، نبوسیدم و ندیدم. کاش میشد عطر تنت و نفسهات رو لحظه به لحظه ذخیره میکردم. حس میکنم گاهی اونقدر خسته بودم که اونطوری که دوست داشتم باهات بازی نکردم. گاهی یادم میره که تو یک فرشته کوچولویی که عمرت به سال نمیرسه و هنوز معیار بزرگ شدنت ماهه. می ترسم منو دوست نداشته باشی . هر روز به عشق تو تمام مسیر تا خونه رو میدوم و  وقتی میایی بغلم و دیگه حاضر نیستی یک ثانیه هم ازت دور شم خیالم راحت تر میشه ولی چه کنم که بازم نگرانم.گاهی فکر می کنم اونطور که دوست دارم ازت دفاع نکردم و این منو داغون میکنه. من باید برای تو با دنیا هم اگه لازمه بجنگم.

و اما کارهای این روزهات اینه که بابا، ماما ،آب، م م ، د د ، جوجو، هاپو ، جیز، هیس، جیک میگی. بع بعی و جوجو رو می شناسی و عکس العمل نشون میدی و ماشالله خیلی خوش برخورد و خوش خنده ای و هرکی می بیندت عاشقت میشه. بعضی شبها نیمه شب که پا میشی برای شیر نیم ساعت یازی و دلبری میکنی و بعد میخوابی. فردا هم من باید هی فکر کنم آیا باهات خوب بازی کردم و خوش اخلاق بودم یا نه خواب ـلو و کسل بودم. بعضی وقتها هم شب بلند میشی و داد میزنی آبه.

 پریشب برات دستمال سر بسته بودم و کلی جگر تر شده بودی. من عاشقتم و برات تمام خوبیها رو می خوام. برامون دعا کن عزیزم.

21تیر: سلام میوه شیرین تابستانی من. از 19 تیر ماه دندونهای نیشت داره جوونه میزنه و کلی اذیت میشی. درد و بلات به جونم کاش می شد دردهاشو من می کشیدم

ازت بی نهایت ممنونم به خاطر تمام لحظات زیبایی که برامون خلق می کنی

روزها در گذرند

سلام خورشیدک تابانم. این روزها به سرعت برق و باد می گذرند و تو هر روز بزرگتر،زیباتر و دوست داشتنی تر میشی. کاش می تونستم لحظات رو  متوقف کنم یا زیه هامو ازعطرتو برای سالها پرکنم.  

من به تو زنده ام و می بالم.

کجایی دلبرکم؟

دلم برات حسابی تنگ شده خورشیدکم.

منو حسابی اهلی کردیا!!!!

نگرانم نگران!

خورشیدک زندگیم. سلام. فقط این روزها حس من دلتنگی شدید و عذاب وجدان و نگرانیه. ناراحتم از اینکه به خاطر کارم  هم تو و هم مامانی دارن اذیت میشید. مامانی با این حالش تمام تلاشش رو میکنه که از شما به خوبی نگهداری کنه و خیلی اذیت میشه.

حرکت

خورشیدکم! سلام. این روزها غرق حرکت و جنب و جوشی. از پنجم فروردین به یکباره شروع کردی به سینه خیز رفتن و دد گفتن و از 12 سعی می کنی خودتو چهار دست و پا کنی و حالت نیم نشسته داری. وابستگیت به من خیلی بیشتر شده و تا یه سانت ازت دور میشم گریه می کنی . خوابت بازم بهم ریخته و حتی بدتر هم شده. 

برای خودت و من خیلی دعا کن.