یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

آرام جان

سلام آرام جانم! این روزها حسابی درگیر سرماخوردگی بودیم که انگار خیال نداره از تن و خونه مون بره بیرون. دیرزو و پریروز تاسوعا و عاشورا بود و شما تو مهد یا حسین و سینه زنی داشتید و چند بار تو خونه سینه میزدی و می گفت یا حسین.  این روزها خیلی بد قلقی و تمام نگرانی من فعلا اینه. اینها را نه برای شکایت بلکه می نویسم تا بعدها که بزرگ شدی بدونی همه چیز گذراست و زمان خیلی از مشکلات رو حل می کنه چون میدونم با گذشت زمان و دوره اش بازم همون آرام جان میشی. سر صبحانه ناهار شام بازی سلام کردن لباس پوشیدن و هر چیزی کلی انرژی میگیری. دیروز وقتی رفته بودیم شام غریبان بخاطر کوچولویی و ناز بودنت و اون کلاه خشگلت دو تا خانوم خوششون اومده بود و نازت کردن و به کلاهت دست زد که تو یا یک حالت شکایت و غری گفتی اذیتم میکنن. کلا که خیلی زود رنج و کمی تنبل شدی و من امید به گذشت زمان دارم. همیشه سلامتی و شادی و خوشبختی تو نهایت آرزوی منه دل آرام من.