یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

شاهکار خلقت

سلام خورشیدک تابانم.  

من عاشق وقتی هستم که شب میای در گوشم نجوا میکنی و من نمی فهمم چی میگی و فقط صدای نفسهات و گرمهاشون رو حس مسکنم و اون جمله آخر دوستت دارم عاشقتم.(تو کی این قدر بزرگ شدی؟) 

تا بیست میشمری البته این حدود سه ماهی میشه و اون وسط شونزده و هفده قاطی ژونزده و هیجده هست. 

دیروز میگفتی چه کیفی کردم!!! و یک فکری رسیدم 

تو زیباترین هدیه خلقتی برای من!تو شاهکار خلقتی.

دومین گردش مادر و دختر

سلام پرنسس من. چی بگم از آخر هفته گذشته که چه خوش گذشت. سه شنبه بعد کار رفتم و برات یک  مایو دوتیکه خوشگل و کلاه و عینک گرفتم. وقتی بهت پوشوندم ماه شدی و کلی خودت ذوق داشتی. چهارشنبه نیومدم سرکار و با شما و خاله کوچیکه رفتیم بیرون گردش و رستوران و شهر بازی و گردشو آخر هم پیش بابا رفتیم. البته کمی منو اذیت کردی و همش بغل بودی و یک قدم هم راه نمی رفتی ولی در کل خوش گذشت. پنج شنبه خونه بودیم و جمعه با خاله کوچیکه رفتیم جشن محل کار بابا و کلی اونجا آتش سوزوندی عاشق رقص نور بودی و وقتی همه ساکت داشتن به صحبتهای سخنران گوش میدادن بلند بلند صحبت میکردی و دل می بردی. خلاصه که این قدر بلبل زبونی کردی و با همکارهای بابا دوست شدی که دل همه رو بردی نازنین من.

الان باهات کلی پشت تلفن صحبت کردم. زیباترین بخشش این بود که گفتی بهار اومده گلها وا شدن درختها شکوفه دادن. بهارت پیشاپیش مبارک میوه تابستونی من.