یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

تبریک

خورشیدکم ! ماهگرد ورودت به زندگیمون و روشنی دلمون مبارک. 

ااین روزها به معنای واقعی عشق می کنیم و خدا زا شاکریم. شبها بهتر می خوابی و روزها سرحال تری. با هم کلی بازی می کنیم . داری این روزها پاهات رو کشف می کنی . بخصوص 7 بهمن وقتی با بابا برده بودیمت حمام تند تند پاهات رو تو آب به هم می زدی و نگاهشون می کردی ارشمیدس کوچولو.

مادرانه


خورشیدکم سلام. این روزها حسابی برای خودت خانمی شدی.این قدر سرم باهات گرمه که وقتی برای نوشتن نمی مونه. از کارهات تو این مدت بگم که از15 دی وقتی اسم قشنگت رو صدا می کنم به طرفم برمیگردی و اسمت رو میشناسی. از19 دی از روی شونه هام سرت رو برمیگردونی جلو.از 25 دی هم سعی می کنی به سمت اسباب بازیهات بری ولی چون پاهای قشنگت بالاست نمی تونی و وقتی دستم رو پشت پاهات حایل می کنم کمی میری جلو.
خواب شبانه ات هنوز نظم پیدا نکرده و شبها تا ساعت 12و 1 بیداری. همیشه باید پیشت باشم و باهات بازی کنم و گرنه گریه می کنی. این روزها تنها نگرانیم برای تو اینه که خوب وزن بگیری و سالم باشی و از لحاظ روحی و عاطفی
کمبودی نداشته باشی. می ترسم مادر خوبی نباشم. برام دعا کن دلبندم.  

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

راستی این یادداشت 25 آذر برات نوشتم: 

 



نورامیدم صد روزگیت مبارک. توی این صد روز لحظه به لحظه خدا رو بخاطر داشتنت شکر کردم
و امیدوارم شایسته مادر نامیده شدن باشم و شاهد رشد و بالندگی تو باشیم. من و پدرت به حضور تو می بالیم شاهکار خلقت