یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یاد باد آن روزگاران

سلام دردونه مامان. خوبی؟ این روزها هوا حسابی گرمه . گرمای بی سابقه ای بوده واین گرما ترا خیلی کلافه میکن بخصوص شبها موقع خواب. مدام وول می خوری و نمی خوابی و هی میخوای کمرتو بمالم و خسته میشی. خوبه خونه مامانی ات خنکه وگرنه که من از نگرانی و دلواپسی دیوانه میشدم. می دونم خیلی سخته ولی تو نشون دادی که سختیها رو شکست میدی و هیچ چیز مانع تو و شادیهات نیست قهرمان  من.

دیروز گوشواره های منو می کشیدی و میگفتی انگشتر گوش. فدات بشم قند نباتم.کلا عاشق طلا و زیورآلاتی. البته میدونم حاضر نیستی بیشتر از یک دقیقه تحملشون کنی ولی بازم جالبه که دوست داری.

این روزها با مالیدن و نوازش کمرت کم کم می خوابی و این یعنی تعبیر رویاهای من.

دیگه اینکه کلی در حال جستجو برای مهد هستم تا یک جای خوب و مفید و نزدیک و منصفانه پیدا کنم و امیدوارم موفق بشم.

من هنوز به یاد دوسال پیش هستم و همون حال و هواها رو دارم. امروز دقیقا حال و هوای روزهای شیرینی رو داشتم که تو بطن من بودی. بهترین روزهای زندگیم. دقیقا از روی همون پل رد شدم و هوای داشتنت وجودمو پر کرد. ممنون به خاطر تمام نفسهایی که با من کشیدی. به خاطر تمام بودنهات و خلق لحظات ناب .

این روزها حسابی دلبری می کنی و وقتی کاری دادی میایی میگی بوس بده و وقتی بوسیدی بلافاصله خواسته ات رو میگی ای شیرین بیانم.

فکر دیگه ای که این روزها دارم اینه که امسال برات تولد مفصل بگیرم یا تولد معمولی یا بریم مسافرت. دوست داشتم تولد مفصل بگیرم ولی امکانات و جا نیست. در هر صورت همیشه از خدا برات سلامتی و شادی و عاقبت به خیری خواسته ام و می خوام و عاشقتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد