یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

یادداشت هایی برای نازنین دخترم

این وبلاگ برای ثبت خاطرات نازنین دخترم می باشد .

گزارش یک روز

سلام نازدونه من. دیروز وقتی از سرکار با هزار زحمت (مترو و ترافیک و گرمای داغ) اومدم خونه دیدم نیستی و با خاله رفتی پارک. با بابایی و مامانی اومدیم دنبالتون و اومدیم پیش بابا تا بریم در شادمانی مردم برای صعود تیم ملی به جام جهانی شرکت کنیم وکلی سر یک دمپایی ناقابل که اون رنگی که دوست داشتی به پات نمی خورد (رنگ قرمزش) اشک ریختی.بخصوص وقتی من رنگ آبیشو بهت دادم. مامان به فدات بشه باید یاد بگیری مرواریدهای غلطانت خیلی ارزشش بالاتر از ایناست و نباید هرجا و به هر بهانه خرجشون کنی.

خلاصه بعدش با بابا که خسته بود اومدیم دیدیم این قدر شلوغه و همه جا قفله که نمیشه رفت و شما هم کلافه و بدقلق شده بودی و غر میزدی. با هزار سختی برگشتیم خونه. شما شام خوردی و کارتون دیدی و بعدش با هم خوابیدیم.س ه شبه که داری یاد میگیری به جای اینکه رو پام و تکون دادن بخوابی، پیشم دراز بکشی و کلی وول بزنی و بعد خوابت ببره. یک موقعهایی میایی روی شکمم میخوابی که کلی کیف میده و یک موقع وقتی کنارم دراز کشیدی دستت رو میندازی دور گردنم که این دیگه آخر مستی برای منه ساقی سیمین پای من.

داره کم کم نور امیدی در دلم میتابه با این خبرهای خوب که فردا بهتر خواهد شد. دعا کن همین طور باشه نور امیدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد